هزینه ی یک خواستگاری ساده(داستان طنز دنباله دار!)
بياحالشوببر
شادي
درباره وبلاگ


سلام من اناهيدم واميدوارم هميشه در وبلاگ من شادي و خنده باشد.نظر يادتون نره و تبليغات روهم ببينيد چيز هاي جالبي با طبقه بندي قيمت ها و قيمت هاي مناسب و كيفيييييييييييييت بالا حتما سر بزنيد ضرر نداره منونم از نظرات و حسن سليقتون براي اومدن به وبلاگم و ديدن تبليغات.دوست دار شما اناهيد.بوسسسس براي همه ي اونايي كه تبليغاتو نميخرن فقط ميبينند و يه بوس گنده تر براي اونايي كه خريد ميكنن.بوووووووووووووووس.دوستان لطفا به وبلاگ امتياز بديد تادر مسابقاط رتبه كسب كنيم با تشكر مديريت وبلاگ.

پيوندها
اجي حانيه
اجي رميليا
اجي گيسو
اجي رويا
اجي بهار
اجي مهسا
کیت اگزوز
زنون قوی
چراغ لیزری دوچرخه

تبادل لینک هوشمند
برای تبادل لینک  ابتدا ما را با عنوان بياحالشوببر و آدرس بياخوشباشيم.LoxB log.ir لینک نمایید سپس مشخصات لینک خود را در زیر نوشته . در صورت وجود لینک ما در سایت شما لینکتان به طور خودکار در سایت ما قرار میگیرد.









ورود اعضا:

نام :
وب :
پیام :
2+2=:
(Refresh)

<-PollName->

<-PollItems->

خبرنامه وب سایت:





آمار وب سایت:  

بازدید امروز : 67
بازدید دیروز : 0
بازدید هفته : 67
بازدید ماه : 115
بازدید کل : 10672
تعداد مطالب : 146
تعداد نظرات : 81
تعداد آنلاین : 1


JAVASCRIPT:

بيا حالشو ببر

چت روم پاییزه

نويسندگان
اناهيد

آخرین مطالب
<-PostTitle->


 
جمعه 18 شهريور 1390برچسب:, :: 16:28 :: نويسنده : اناهيد

قسمت دوم!

 

سعید دلش را گرفته بود و می خندید.برای اینکه من بیشتر بسوزم،بلند بلند قهقهه می زد و خودش را روی زمین می غلتاند.

وای خدا... مُردم از خنده. رفته خواستگاری دماغشو شکوندن.

 

- سعید کجاش خنده داره.دماغ من هنوز درد می کنه. دکتر گفته اگه شانس بیاری،مجبور نیستی عمل کنی.اونوقت تو هر هر می خندی!

...

 

- جان تو دست خودم نیست... دکتر راست گفته،شانس آوردی زنده ای...

و دوباره خندید.

- سعید خیلی بی جنبه ای!منو باش مشکلاتمو با کی در میون میذارم.

سعید از جایش بلند شد و به سمت من آمد و در حالی که سعی میکرد ته مانده های خنده اش را هم خرج کند،دستش را روی شانه ام گذاشت و گفت:«ببین حامـد، شاگرد اول عزیز،تو یه پسر شهرستانی هستی که وضع زندگیتون متوسطه،رشته ی پزشکی هم که الحمدلله تمومی نداره.سه سال برای شما که خرخون هستید تخصص،بعد هم سربازی و...»

حرفش را قطع کردم و شانه ام را از زیر دستش آزاد کردم:«خوب که چی؟یعنی توی این مدت نباید ازدواج کنم یا... یا نباید از کسی خوشم بیاد.حالا اگه یه وقت یکی مثله من زد و...»

- عاشق شد!؟

- مسخره می کنی سعید؟

- نه به خدا فقط نمی دونم چی جوابتو بدم.من این حرفا رو میزنم که اگه یه وقت بهت جواب رد دادن،ناراحت نشی.یعنی اونا هم یه جورایی حق دارن.هی پسر دفعه بعد هم اگه گوشاتو ببرن کلی فیلم می شه!

- من نمی فهمم منظورت از حق چیه؟اینکه نذاری دو تا جوون به هم برسن کجاش حقه؟مگه خدا روزی رسون نیست.

- اوه!حالا از کجا می دونی جواب رد بهت میدن.

- آقای حامد مددی اطلاعات جهت ملاقات.آقای حامد مددی اطلاعات جهت ملاقات.

صدای نگهبان بود که مرا صدا می کرد.رو به سعید کردم و با تعجب پرسیدم،کیه این موقع شب اومده خوابگاه؟

سعید خنده ای کرد و گفت:کارت دانشجویی ات را بردار،اگه از آشناهات بودن  و با این چسب و باند نشناختنت کارتتو بهشون نشون بده.

از پله ها پایین می آمدم که از آخرین پاگرد جلوی نگهبانی را  دیدم.

ای وای خدا  سمیرا با همان جوانی که با سر دماغم را له کرد و یک مرد دیگر جلوی در بودند.با سرعت برگشتم بالا.

- سعید... سعید...

- چیه چرا نفس نفس می زنی.برای دماغت خوب نیست.

- اومده،خودشه.دختره با همون کسی که دماغم رو به این روز انداخت.

خنده ی سعید روی لباش خشک شد

- اومدن چیکار؟

- نمی دونم.

- احتمالا اومده بقیه ی کتکتو بزنه.صبر کن بذار من هم باهات می یام ببینم این یارو حرف حسابش چیه؟

لباسهایمان را پوشیدیم.سعید نانچیکوی خودش رو هم برداشت و از پشت آن را تا نصفه داخل شلوارش کرد.

- سعید این چیه؟

- هیچی محض احتیاط.

آنقدر هول شده بودم که به جوابش فکر نکردم.با هم از پله ها پایین آمدیم.سمیرا تا منو دید با چشم به مردی که سن و سالی داشت و موهایش جوگندمی بود اشاره ای کرد و مرا نشان داد من هم با صدایی آرام به سعید گفتم که آن جوان کدام است.اول از همه من سلام کردم.سمیرا جلوتر آمد.

- سلام. آقای مددی...والا... شرمنده،ایشون(اشاره به جوان کرد)عموی من هستن.ایشون هم پدرم،من نمی دونم شما توی محل ما چیکار داشتین،خدمت رسیدیم تا عموم از شما عذر خواهی کنه.واقعیتش این بنده خدا...

مرد جوان جلو آمد و در حالیکه دست به موهایش داشت گفت:

...

 

 

 

 

ادامه ی داستان رو در قسمته سوم دنبال کنید!

 

*                                        *                                  *                                  *


نظرات شما عزیزان:

نام :
آدرس ایمیل:
وب سایت/بلاگ :
متن پیام:
:) :( ;) :D
;)) :X :? :P
:* =(( :O };-
:B /:) =DD :S
-) :-(( :-| :-))
نظر خصوصی

 کد را وارد نمایید:

 

 

 

عکس شما

آپلود عکس دلخواه: